زبانحال حضرت زهرا در شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
زهجران تو اشک من روان شد زبـان درد مـن آه و فــغــان شـد تو رفتی و پس از تو ای پدرجان عـلـی تنهـاتـرین مرد جهـان شد ****************** الا ای قـــبـــلــه گــاه آرزویــــم نـشسته بغـض داغت در گـلـویم اگرچه چشم خود را بستهای باز تـبـسّـم مـیکـنـی بـابـا بـه رویـم ****************** پری بشکسته چون پروانه دارم چو شـمـعـم گـریـۀ مستـانه دارم برای گـریـه از هـجـران رویت میـان بیت الاحـزان خـانـه دارم ****************** فــتــاده نــالـهای در بـنــد بـنــدم ز هـجـران تـو بـابـا دردمــنــدم شب و روزم شده با گریه همراه دگـرتـا آخــر عــمــرم نـخــنـدم ****************** پس از تو ماندهام با اشک دیـده ز بـار هـجـر تو پـشـتـم خـمیـده برای تـسلیـت گـفـتـن بـه زهـرا به جای دسته گـل هـیزم رسیده ****************** نـشستـه بود تـنها گـریه میکرد غـریـبـانـه خـدایـا گریه میکرد کــنـار بـسـتــر پـاک پــیــمـبــر چه مظلومانه زهرا گریه میکرد |